جدول جو
جدول جو

معنی آب چر - جستجوی لغت در جدول جو

آب چر
ویژگی هر یک از پرندگانی که غذای خود را از درون آب به دست می آورند، علف چر
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آب زر
تصویر آب زر
آب طلا، محلول زر که با آن بنویسند یا تذهیب کاری بکنند
فرهنگ فارسی عمید
(چَ)
غذائی که به ناشتا خورند و آن را نهاری گویند، و در بعض فرهنگها به معنی خوراک جن و پری و طیور آورده اند
لغت نامه دهخدا
(جَ)
جزر. مقابل مد
لغت نامه دهخدا
(بِ زَ)
زر محلول که بدان نویسند و تذهیب کنند. معرّب آن زریاب و بتصحیف زرباب است: کسی گفت چگونه میبینی این دیبای معلم را بر این حیوان لایعلم ؟ گفتم خطی زشت است که به آب زر نوشته است. (گلستان).
منه جان من آب زر برپشیز
که صراف دانا نگیرد بچیز.
سعدی.
- چون آب زر شدن کار، سخت نیکو و بسامان شدن آن، و مرادف آن چون زر و چون نگار شدن است:
از پی زر بسر چو آب از پی آن دوم که او
با چو تو نقره ای کند کار دلم به آب زر.
مجیر بیلقانی.
تا ز رای تو یافت پرتو نور
کار خورشید همچو آب زر است.
رفیع الدین لنبانی.
آفتابی که هر دو عالم را
کار از او همچو آب زر گردد.
عطار.
، شراب سفید
لغت نامه دهخدا
تصویری از آب چرا
تصویر آب چرا
غذائی که ناشتا بخورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب زر
تصویر آب زر
زر محلول که بدان نویسند وتذهیب کنند، معرب آن زریاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب جر
تصویر آب جر
جزر. مقابل مد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب چرا
تصویر آب چرا
((چَ))
ناشتایی، غذای اندک، خوراک وحوش و طیور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب زر
تصویر آب زر
((بِ زَ))
آب طلا، شراب زعفرانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب جر
تصویر آب جر
((جَ))
جزر
فرهنگ فارسی معین
قطراتی که از سقف چکد آن قسمت از زمین که آب ناودان بر آن ریزد
فرهنگ گویش مازندرانی